۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

روايات 1

حاجي آقا مجردايراني از قول اسدالله خان اتابكي نوازنده تار نقل ميكند:

ميرزا حسينقلي وميرزا اسدالله خان اتابكي و سيداحمد خان سارنگ و باقر خان رامشگر نوازنده كمانچه و باقر استاد ضرب، براي پر كردن صفحه عازم اروپا شدند.

ميرزا اسدالله خان نقل ميكرد ،سيداحمد خان كه در عرشه كشتي نشسته بود هوس خواندن كرد و با صداي بلند شروع كرد به خواندن . كاپيتان كشتي كه فرياد او را شنيد متوحش شده فرياد زد كه چه خبر شده و اين چه صدائيست. گفتند يكي از مسافرين ايرانيست كه آوازميخواند. دستور داد كه به او اخطار كنيد كه ساكت شود.سيد احمد خان پس از اخطار كاپيتان كشتي ناراحت شده و با صداي بلندتر شروع به خوانندگي كرد. كاپيتان كه اينوضع را ديد سخت عصباني شد و دستور داد كه جميع مسافرين ايراني را به خن كشتي كه محلي عمومي بود ببرند.

همه را از عرشه كشتي به خن كشتي كه محل نامناسبي بود منتقل كردند.پس از آمدن به آن محل نامناسب ميرزا حسينقلي شروع كرد به زدن تار و باقر خان، كمانجه را با تار هم آواز كرد.ضرب هم شروع كرد بهمراهي و اركستري تشكيل دادند. كاپيتان كشتي از مستخدمين سوال كرد اين اركستر مال كجاست و كجا هستند.در جواب گفتند اينها همان مسافران ايراني هستند كه طبق دستور شما از عرشه به خن كشتي منتقل شدند. كاپيتان شخصا به خن آمد و پس از مشاهده هيئت نوازندگان و شنيدن آهنگ ساز آنها بسيار منبسط و خوشحال شده ،دستورداد اين هيئت را در مجاور اتاق خودش منزل دهند و تمام لوازم آسايش آنها را فراهم كنند و به خدمه خود گفت تا اينها در كشتي هستند مهمان منند. از آنها با احترام پذيرائي شود. اين هيئت تا مقصد ميهمان كاپيتان كشتي بودند و كرايه حمل بار وساير هزينه آنها را هم شخصا پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست: