۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

پیکر بی جان موسیقی

بعد از مرگ پرویز مشکاتیان گویی سنتور برای مدّتها خلأ این مرد بزرگ و
تأثیر گذار را احساس خواهد کرد. البته نباید منکر آن شد که او بعد از
آلبوم قاصدک دیگر به گذشته درخشان خود بازنگشت و گوشه نشینی اختیار کرد.
او از نسلی بود که به نوعی مسیر موسیقی ایرانی را که در راه خشک و دست و
پاگیر ردیف پرسه میزد،خارج و به راهی که متناسب با نیازهای یک جامعۀ قرن
بیست و یکمی و نسلهای بعد از خود بود راهنمایی کرد. نسلی چون علیزاده و
لطفی که تأثیری شگرف نه تنها بر نوازنده گان تار گذاشتند بلکه نوازنده
گان دیگر سازها راتحت تأثیر خود قرار دادند. البته هرچه علیزاده در مسیر
خود به دنبال کشف راه های تازه در موسیقی انعطاف پذیر ایران بود میبینیم
که شخصی چون لطفی بعد از دهه ی 70 چیز ی جز تکرار دست چندم خود نبود .
تکیه او بر موسیقی مبتنی بر ردیف به طور خاص و نبودن دو دهه ای او در
داخل کشور باعث آن شد که او از نیاز های نسل های بعد از خود بی خبر باشد
و همین باعث شد که کار های ارائه شده اش جز طیف کوچکی چندان مخاطبی
نداشته باشد و همه ی علاقه مندان ، لطفی را همان لطفی ( عشق داند و چشمه
ی نوش ) می دانند ، با همان خاطرات قابل احترام و البته کمی کهنه. اما
علیزاده در واقع اعجوبه ای بود که ممکن است ظهور کسی چون او هر چند سده
یکبار در تاریخ فرهنگ ایران اتفاق بیافتد. زمانی که در دهه ی 60 موسیقی
را سرود خطاب می کردند او شاهکاری چون ترکمن خلق کرد این روند ابتکار او
در سالهای بعد با کارهای درخشانی چون موسیقی فیلم ( دلشدگان ) و همینطور
( آوای مهر - صبحگاهی - راز نو - پای کوبی - سلانه ) ادامه یافت . البته
نباید شاهکاری چون نینوا را فراموش کرد . تشریح کارهایی که او انجام داده
البته کتابی قطور می طلبد که از عهده ی این مقال خارج است.
اما سنتور - زمانی که پرویز مشکاتیان با آن اجرا های قدرتمندانه اش در
قبل از انقلاب مثل جشن هنر و دیگر برنامه ها کم کم بر سر زبانها می
افتاد سنتور هنوز در سیطره ی سنگین فرامرز پایور بود . سابقه ی طولانی
پایور در موسیقی سنتی و همینطور شاگردی شخصی چون صبا و همکاری با
استادان قدر زمان خود، او را در زمره ی استادان بنام سنتور قرار داده بود
. تا وقوع انقلاب 57 که تمام معادلات موسیقی ما را بر هم زده و آن را از
قالب غیر قابل انعطاف خود خارج کرد. ساختن ملودیهای پر شور انقلابی در
واقع شروع این تغییرات بود . ساز سنتور و همینطور نوازندگان آن نیز از
این تغییرات مستثنی نبودند. یکه تازی و اجراههای قدرتمندانه و خلاقانه ی
پرویز مشکاتیان باعث علاقه مندی بخشی از مردم به موسیقی ایرانی و خصوصا
ساز سنتور شد که از این رهگذر نشانه هایی از ظهور نوازنده ای با قدرت
اجرایی فوق تصور که امروزه اغلب نوازندگان سنتور خود را موظف می دانند که
حتما دوره ای هر چند کوتاه از ساز او بهره ای ببرند مشاهده شد او کسی
نبود جز اردوان کامکار . تکنیکی فوق العاده - قدرت یکسان دستها - کوکهای
ابداعی و مشکل که حتی تشخیص این کوکها نیز از عهده ی خیلی از سنتور
نوازان معاصر بر نمی آید! نوازنده ای که با انواع فشارها تهمت ها و
افتراها همچنان به دور از حاشیه و حاشیه سازان با قدرت به کار خود ادامه
می دهد .

هنرستان موسیقی دختران و پسران در واقع پروراننده ی نسلهای موسیقی است.
البته با سابقه ای تقریبا 100 ساله . همه ساله دهها نفراز آن فارغ
التحصیل می شوند و در واقع با تحصیلات آکادمیک و نوازندگی مبتنی بر علم
موسیقی وارد جامعه هنری می شوند . هنرستان موسیقی همواره استادان بزرگ و
تاثیر گذاری به خود دیده است که متاسفانه این تاثیر گذاری آنها فقط تا
یکی دو دهه ی پیش ادامه داشت. گویی در این دو دهه با تحریم آنها مواجه
بوده است و میبینیم که سطح علمی و نوازندگی هنر جویان هنرستان سال به سال
دارای افت محسوس می شود که ممکن است در آینده تبعات جبران ناپذیری به بار
آورد .
در بخش موسیقی کلاسیک هنرستان هنوز امیدهای هر چند کم با وجود استادانی
که هنوز با عشق و علاقه به کار خود ادامه می دهند مشاهده می شود. بدین
ترتیب سطح نوازندگی هنرجویان کلاسیک به مراتب قابل قبول تر از موسیقی
سنتی است. با استادانی چون رحمت افشار ،محسن تویسرکانی، کریم قربانی،
مرحوم دبیری و استادان خارجی ساز پیانو .

اما حکایت موسیقی سنتی هنرستان حکایت غمناکی است .
در ساز تار که متاسفانه تعدد استادان در یک سال باعث از هم گسیختگی تفکر
و نوازندگی هنر جویان است به طوری که در یک سال ممکن است با دو یا سه
هنر آموز جای خود را به دیگری بدهند که سطح علمی آنان نیز نسبت به یک
دیگر در سطح پایینی قرار دارد . در گذشته ای نه چندان دور شاگردان سه
گانه ی حسین علیزاده مانند بهروز همتی ، فریبرز عزیزی و محمد رضا
ابراهیمی آخرین حلقه ی هنر آموزان ( واقعی ) هنرستان بودند .

اما سنتور - مظلوم ترین ساز هنرستان، در حصار استادان درجه دوم و سوم
گرفتار . سازی که زبانی برای اعتراض ندارد و خود را در بند عده ای که خود
را صاحب آن و حتی صاحب هنرستان میدانند گرفتار میبیند . هنر جویانی که از
12 سالگی شروع به آموختن آن می کنند در واقع با یک متد خشک و غیر قابل
انعطاف رشد می کنند و پایه ی نوازندگی که مهمترین بخش آن است توسط عده ای
تعلیم داده می شود که خود فاقد استاندارد های حداقلی نوازندگی هستند .
هر چند نمی توان زحمات چند دهه ای فرامرز پایور را کتمان کرد اما وی
متاسفانه در طول زندگی هنری خود هیچ گاه نتوانست شاگردانی پرورش دهد که
توانایی حداقلی در نوازندگی داشته باشند و در واقع تکرار دسته چهارم و
پنجم خود او بودند .البته نباید شخصیت متین و بی ادعای نادر سینکی را که
خود را از حضور درین جمع آلوده مبرا کرده ، نادیده گرفت.
با کمال تعجب میبینیم که این افراد مسئولیتهای کلیدی ای را در جامعه
موسیقی عهده دارند . مسئولیت انتخاب هنر جویان و تشخیص صلاحییت آنها !
میبینیم که اگر دانشجویانی ذره ای در کار خود مهارت داشته باشند توسط این
افراد رد صلاحیت می شوند . کسانی که مدیر فنی گروه سازهای ایرانی در
هنرستان موسیقی و دانشگاه هنر هستند . متأسفانه این باند هر چه را که
مخالف نظرات و آرایشان باشد با کمال بی رحمی رد کرده و مهر بی اعتباری
بر این همه آثار ارزشمند میزنند.چرا؟چون آن را تمرد از موسیقی کوته
نظرانه خود دانسته واین نوع تغییراتی که در درون موسیقی ما در حال شکل
گیریست را بر نمی تابند. نمونۀ نه چندان دور آن را در جشنوارۀ بی کیفیت
فجر امسال شاهد بودیم. گروهی که سرپرستی آن را جوانی شایسته بر عهده داشت
و موسیقیش بدون شک از سطح جشنواره امسال بالاتر بود را در کمال بی
انصافی حذف کرده و رتبه های برتر را به کسانی اهدا کردند که در خور آن
نبودند. وا اسفا ، جشنواره ای که امثال علیزادۀ بزرگ باید آن را داوری و
مدیریت کنند به دست کسانی افتاده که حتی بعد از سی سال تقلید محض از
استادشان ؛ پایور - از اجرای آثارش ناتوانند. کسانی که بعد از چند دهه
نوازندگی حتی از ساخت یک پیش درآمد عاجزند و حتی در کنسرتهای رسمی چیزی
از خود نداشته و باز هم قطعات استادشان را اجرا می کنند.
متاسفانه افول نوازندگی ساز سنتور قطعا و باز قطعا به عدم صلاحیت و
عدم توانایی شاگردان فرامرز پایور بر می گردد که خود موسیقی هم از آنان
به ستوه آمده است .